Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری: استاد محمدرضا حکیمی (۱۳۱۴-۱۴۰۰ ش) فقیه، فیلسوف و اندیشمند معاصر شیعه و از شاگردان آیت‌الله میلانی بود. وی در پاسداشت فکر دینی و معارف اسلامی و حقایق شیعی و تبیین مبانی انقلابی، با قلم و سخن ادای وظیفه می‌کرد و در فرصت‌های مناسب، تعالی اندیشه اسلامی را روشن می‌ساخت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کتاب «خورشید مغرب» در موضوع مهدویت و «الحیاة» به عنوان دائرةالمعارف اسلامی، از آثار این متفکر اسلامی است.

یکی از آثار عاشورایی استاد حکیمی «قیام جاودانه» است. این کتاب مشتمل بر ۲۳۲ صفحه است و عناوین مقالات این مجموعه عبارت است از: عاشورا و جهان اسلام؛ عاشورا و انسان نو؛ عاشورا و عدالت؛ عاشورا، انقلاب‌ها و حکومت‌ها؛ حکومت مسانخ؛ اسلام و مردم (دین مردمی)؛ طاغوت‌زدایی، تنها راه رهایی؛ عدالت، محو سیمای فقر. در قسمتی از مقدمه این اثر درباره عاشورا چنین تعبیراتی به چشم می‌خورد: «رسالت جداسازی حق از باطل و عدل از ظلم به منظور پایداری حق و عدل و نابودی باطل و ظلم همواره رسالتی عظیم است و عاشورای عظیم تجلّی تام ادای این رسالت است».

همزمان با ایام سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله(ع) با مسلم نادعلی‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه اهل بیت(ع) و عاشوراپژوه پیرامون این اثر گفت‌وگو کردیم که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

*به عنوان سوال نخست بفرمایید رویکردی که آقای حکیمی در این کتاب دارند و بر اساس آن به تحلیل واقعه عاشورا می‌پردازند چه بوده است؟

واقعه عاشورا واقعه‌ای نیست که یک متفکر مسلمان بتواند به راحتی از کنارش عبور کند و در آثارش به آن نپردازد. استاد حکیمی هم یک متفکر اسلام‌شناس بودند و توجه ویژه‌ای به امام حسین(ع) داشتند و دو کتاب در این زمینه تالیف کردند یکی کتاب قیام جاودانه است و یکی کتاب عاشورا مظلومیتی مضاعف که البته حجم دومی نسبت به کتاب اول کمتر است. از آنجایی که مرحوم حکیمی پیام اسلام را در دو چیز می‌دانست یکی توحید و دیگری عدالت و سایر معارف دینی را ذیل این دو موضوع قرار می‌دادند طبیعتا در مواجهه با نهضت عاشورا هم نگاه محوری‌شان حول همین دو موضوع است یعنی توحید و عدالت.

در واقع عاشورا از منظر ایشان فریاد توحید و ضدیت با شرک و طاغوت است از سویی و فریاد عدالتخواهی و مبارزه با ظلم است از سویی دیگر. ایشان در کتاب قیام جاودانه مفصل به این موضوع پرداختند و در کتاب عاشورا مظلومیتی مضاعف، استمرار این پیام را تا روزگار خودمان مورد نظر قرار دادند که امروز پیام عاشورا غریب است و برای عاشورا باید دوباره عاشورایی گرفت. لذا در کتاب عاشورا مظلومیتی مضاعف می‌فرمایند در گذر زمان پیام عاشورا دچار تحریفات و انحرافاتی شده است و ما موظفیم نگاهمان را به این واقعه تصحیح کنیم و واقعه عاشورا را آنچنان که بود بشناسیم و پیامش را دریافت کنیم که پیام عاشورا هم همان توحید و عدالت است.

*اشاره کردید که از نظر ایشان پیام عاشورا توحید و عدالت است. عموما هر وقت از آقای حکیمی صحبت می‌شود مدام تکرار می‌شود که ایشان هدف دین را توحید و عدالت می‌دانستند ولی این مسئله خیلی باز نشده است که منظور ایشان از توحید و عدالت چیست. لطفا پیرامون این دو مفهوم توصیح بفرمایید.

امام حسین(ع) برای چه از بیعت با یزید سر باز زدند؟ به علل مختلف، مهمترینش این که حکومت یزید حکومت عادل نبود. در روز عاشورا امام حسین(ع) در خطبه‌ای که می‌خوانند می‌فرمایند: «بغیر عدل أفشوه فیکم» یعنی یزیدیان دارند با شما غیر عادلانه رفتار می‌کنند، ستمگرانه برخورد می‌کنند. ویژگی‌های یک حکومت ستمگر چیست؟ بخشی از آن را می‌توانیم از کلمات و خطبه‌های امام حسین(ع) استخراج کنیم و بخشی را از فرمایشاتی که اصحاب حضرت به مناسبت‌های مختلف داشتند. مثلا در نامه‌ای که حبیب بن مظاهر و جمعی دیگر از شیعیان برای امام حسین(ع) می‌نویسند تاکید می‌کنند معاویه در حالی از دنیا رفت که مردم از او ناراضی بودند پس در باور شیعیان تربیت‌شده مکتب علی(ع) حاکم باید مورد رضایت مردم باشد. ایشان در ادامه می‌نویسند که پسر او جانشینش شد بدون اینکه نظر مردم را بخواهد. حالا در عمل اینها چطور رفتار می‌کنند؟ «جَعَل الاَموالَ دُولَه بَینَ الاَغنیاء» یعنی کاری کردند اموال عمومی مثل توپی بین یک اقلیت غنی و جبار دست به دست می‌شود و عموم مردم از این اموال عمومی بی‌بهره‌اند. در واقع بیت المال شده محل مصرف یک اقلیت حاکم که بدون هیچ ضابطه‌ای و بر مبنای میل و اراده خودشان به آن دست‌اندازی می‌کنند و عموم مردم در فقر و محرومیت به سر می‌برند. پس این نامه‌ای که حبیب بن مظاهر و شیعیان به حضرت می‌نویسند و مورد تایید امام حسین(ع) قرار می‌گیرد اشاره دارد حاکمیت دارد با مردم رفتارظالمانه می‌کند؛ از طرفی مورد رضایت مردم نیست و از سوی دیگر فقط ویژه‌خواری و رانت‌خواری در آن رایج است.

در خطبه امام حسین(ع) در منا هم بسیار به این مسئله پرداخته شده است. در آنجا حضرت خطاب به علمای زمان خودشان می‌فرمایند این حاکمان دارند رفتارهایی بر خلاف اراده خدا و منش پیامبر(ص) می‌کنند. بعد حضرت خطاب به علما می‌فرمایند چرا شما ساکت نشستید علت سکوت شما یا ترس از این است موقعیت خود را از دست بدهید یا طمع به اینکه موقعیتی به دست بیاورید؛ بترسید از قهر خداوند و اینکه محرومین و بیچارگان در شهرهای مختلف رها شدند و کسی به فکرشان نیست و مردم در دستان حاکمیت به برده‌هایی تبدیل شدند که دچار تنگناهای معیشتی هستند.

«و فأسلمتم الضعفاء فی أیدیهم فمن بین مستبعد مقهور و بین مستضعف علی معیشته مغلوب» یعنی مردم یا باید بله قربان‌گوی اینها باشند و شخصیتشان خرد شوند و اجازه انتقاد نداشته باشند و انسان‌هایی توخالی باشند که همه‌چیزشان از آنها سلب شده باشد، و یا اینکه به قدری از نظر اقتصادی در تنگنا قرار بگیرند که در زندگی هشت‌شان گرو نه‌شان باشد و برای تامین اولیات زندگی درمانده و بیچاره باشند. این نیتجه یک حاکمیتی است که برخلاف رضایت مردم حکومت می‌کند و از طرفی با تبلیغات به رفتارهای خود مشروعیت می‌دهد کما اینکه حضرت می‌فرمایند: «فی کل بلد منهم علی منبره خطیب مصقع فالارض لهم شاغرة و ایدیهم فیها مبسوطة» یعنی در شهرهای مختلف برای خودشان خطبایی دارند که از رفتارهایشان حمایت می‌کنند و رفتارهای ظالمانه آنها را توجیه می‌کنند.

باز در جای دیگر حضرت فرمودند مگر شما نشنیدید که پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَی اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ» یعنی «هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا به ستم رفتار می‌کند و او با زبان و کردارش با وی به مخالفت بر نخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (دوزخ) بیاندازد».

نظایر این فرمایشات در کلمات امام حسین(ع) فراوان است. باز در جای دیگر حضرت می‌فرمایند هدف من از قیام امر به معروف و نهی از منکر است ولی امر به معروف و نهی از منکر را تعریف می‌کنند و می‌فرمایند: «أنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ دُعاءٌ إلَی الإسلامِ مَعَ رَدِّ المَظالِمِ و مُخالَفَةِ الظّالِمِ، و قِسمَةِ الفَیءِ و الغَنائمِ و أخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها، و وَضعِها فی حَقِّها». یعنی «امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است با ردّ مظالم، باز گرداندن حقوقِ به ناحق گرفته مردم به آنان و مخالفت با ستمگر و تقسیم عادلانه بیت المال و غنایم و گرفتن به جای زکات و خرج کردن به جای آنها».

تعریف امام از امر معروف و نهی از منکر گیر دادن به مردم نیست اتفاقا موضع امام مقابله با حکومت جائر است. امیرالمومنین(ع) هم در نهج البلاغه فرمودند: «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ، إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ؛ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ» یعنی «همه اعمال نیکو در برابر امر به معروف و نهی از منکر، همانند دمیدنی است بر دریای مواج، امر به معروف و نهی از منکر نه مرگ کسی را نزدیک می‌سازد و نه از روزی کسی می‌کاهد. از همه اینها برتر، سخن از دادگری گفتن است، رو در روی حاکمی ستمکار.»

حسین بن علی(ع) شخصیتی است که هدف اصلی‌اش اصلاح حکومت است و با استبداد می‌جنگد. لذا در نامه‌ای که به معاویه نوشت فرمود معاویه فکر نکن که خداوند فراموش می‌کند رفتارهای ظالمانه تو با مردم را، اینکه مردم را به صرف اتهام دستگیر و شکنجه و تبعید می‌کنی و به قتل می‌رسانی. فکر نکن خدا این کارها را فراموش می‌کند. تمام اینها نزد خدا ثبت می‌شود.

حسین بن علی(ع) پیامش صلح است، پیامش آزادگی است، پیامش انتخاب آزاد است، پیامش عدالت است لذا در دقایق آخر هم فرمود: «یا شیعة آل أبی سفیان، إن لم یکن لکم دین، وکنتم لا تخافون المعاد، فکونوا أحرارا فی دنیاکم هذه» یعنی حتی اگر دین ندارید و به معاد اعتقاد ندارید در دنیا آزاده باشید و با آزادگی زندگی کنید. انسان می‌تواند دیندار نباشد ولی آزاده باشد لذا حضرت به آنها توصیه می‌کند در زندگی خود آزاده باشید.

*اشاره کردید آقای حکیمی از این مسئله انتقاد داشتند چرا پیام عاشورا که توحید و عدالت است در زمان ما استمرار پیدا نکرده است. به عنوان سوال پایانی بفرمایید اگر بخواهیم این پیام را در دنیای امروز استمرار بدهیم چه ظرفیتی در واقعه عاشورا در این زمینه نهفته است و چه ضرورتی وجود دارد؟

عموما افرادی که در دنیا صاحب فکر و فلسفه هستند و آنهایی که دلسوز بشریتند یا به جنبه‌های معنوی و ماورایی و آسمانی توجه دارند مثل برخی عرفان‌ها و جریان‌های معنوی و یا به جنبه‌های دنیایی و عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه توجه دارند و از جوانب معنوی غافلند. درس عاشورا برای امروز بشریت این است ای آدم‌هایی که به معنویت و توحید و عرفان گرایش دارید بدانید که زندگی بشر باید تامین باشد و تا زمانی که بشر در یک زندگی شرافت‌مندانه، کریمانه و عادلانه نباشد نمی‌تواند به مقامات و مدارج معنوی دست پیدا کند. همچنین عاشورا به ما ندا می‌دهد ای انسان‌هایی که به دنیای بشر و به سامان دادن به زندگی بشر توجه دارید، این برای رشد انسان کافی نیست و انسان باید علاوه بر اینکه زندگی دنیاییش سامان پیدا می‌کند و علاوه بر اینکه باید آزاد و انتخابگر باشد باید توجه داشته باشد حیات او محدود به این دنیا نیست و او موجودی ابدی است لذا باید به جنبه‌های معنوی هم توجه شود.

در واقع امام حسین(ع) به ما می‌آموزد که انسان زمانی به سعادت می‌رسد که هم بنده خدا باشد و هم آزادانه و توام با عدالت و شرافت زندگی کند. این پیام همه انبیا بوده است. آقای حکیمی می‌فرمودند عاشورا ۲۴ ساعت از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا است. این ۲۴ ساعت دو مفهوم دارد. در شب عاشورا وقتی سپاه عمر سعد می‌خواست حمله کند امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل را فرستاد تا از دشمن درخواست کند امشب را به آنها مهلت بدهند چون ایشان عبادت را خیلی دوست داشتند. عمر سعد هم آن شب را مهلت داد و نقل شده در آن شب امام و یارانش چقدر عبادت و تهجد داشتند. این قسمت توحیدی مسئله است.

در صبح عاشورا نبرد با ظلم و بی‌عدالتی شروع می‌شود و حضرت می‌فرمایند: «ألا و إنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قد تَرَکَنی بینَ السِّلّةِ و الذَّلّةِ، و هَیهاتَ لَهُ ذلکَ مِنّی، هَیهاتَ مِنّا الذلّةُ، أبَی اللّه ُ ذلکَ لَنا و رسولُهُ و المؤمنونَ و حُجورٌ طَهُرَت و جُدودٌ طابَت، أن نُؤثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ علی مَصارِعِ الکِرامِ» یعنی «هان! این زنا زاده پسر زنا زاده مرا میان مرگ و خواری مخیّر کرده است. هیهات که بتواند از سوی من به خواسته خود برسد. خواری و زبونی از ما به دور است. خدا و رسول او و مؤمنان و دامن‌های پاک و نیاکان پاکیزه نمی‌پذیرند که ما فرمانبری از فرومایگان را بر مرگ کریمانه ترجیح دهیم.».

از این سنخ عبارات در روز عاشورا خیلی زیاد است. لذا امام حسین(ع) هم جنبه توحیدی قوی را به نمایش گذاشتند و هم جنبه انسانی و آزادی‌خواهانه و عدالت‌خواهانه و ظلم‌ستیزانه را. امروز هم درسی که ما می‌توانیم از واقعه عاشورا بگیریم همین توحید و عدالت است.

کد خبر 5839588

منبع: مهر

کلیدواژه: جمهوری اسلامی ایران ماه محرم عاشورا محمدرضا حکیمی امر به معروف و نهي از منكر معاویه نهج البلاغه یزید حبیب بن مظاهر قیام عاشورا محرم 1402 عاشورا هیات مذهبی انقلاب اسلامی ایران سازمان اوقاف و امور خیریه اباعبدالله الحسین قرآن کریم آیت الله مصباح یزدی معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شورای عالی قرآن قرآن هیأت خبرنگار کربلا خبرگزاری مهر امر به معروف و نهی از منکر توحید و عدالت قیام جاودانه واقعه عاشورا پیام عاشورا امام حسین ع آقای حکیمی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۷۵۰۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...

مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد."

و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."

۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .

اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود،  ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.

اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.

آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ‌ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمی‌کشد که بافت فرسوده می‌شود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.

مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم  را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.

امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم‌!

بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر  بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا  ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.

او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت"  و نقد "ارباب دیانت".

استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."

۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.

او چنین میگفت :

"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."

استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت‌ میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقده‌های روانی است و عقده‌های روانی تولید انفجار خواهد کرد!"

شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»

بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟

 

دیگر خبرها

  • شناخت گام‌به‌گام و تدریجی جریان اسرائیل
  • ساخت ۴ شبستان جدید در طرح توسعه حرم امام حسین (ع)
  • سپاه و ارتش بازوان قدرتمند نظام جمهوری اسلامی اند 
  • کتاب تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه نقد می شود
  • رسیدن به فلسفه زندگی از راه خودشناسی
  • اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
  • دستگاه‌های نظارتی مشکلات شرکت پیش فروش خودرو را هشدار می‌دادند
  • پخش «در مرز غبار آلود» از سیما/ روایتی متفاوت از نادر طالب‌زاده
  • ترجمه «قلمروزدایی علم و دین» روانه بازار نشر شد
  • مهم‌ترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است